کلوی توی مسیر مدرسه تا خانه هر روز، روی نیمکت، مرد بی خانمانی را می بیند که حسابی بوی بد می دهد. مردی که همه او را «آقای بوگندو» صدا می زنند. کلوی که نه مدرسه را دوست دارد و نه خانه را، کم کم با «آقای بوگندو» دوست می شود. دیدارهای یواشکی و درددلهای کلوی و «آقای بوگندو» ادامه پیدا می کند تا روزی که اهالی تصمیم می گیرند پیرمرد را از شهر بیرون کنند. برای همین هم کلوی یواشکی او را می برد توی انباری خانه شان. فکرش را بکنید یک آدم بوگندو توی انباری خانه ی آدم چه فاجعه ای که به بار نمی آورد! مگر می شود این راز را مخفی کرد؟ از طرفی، انگار «آقای بوگندو» هم رازی دارد که نمی تواند آن را به کسی بگوید. شاید وقتش شده که بینی مان را بگیریم و خواندن این کتاب بوگندو را شروع کنیم!
کلوی توی مسیر مدرسه تا خانه هر روز، روی نیمکت، مرد بی خانمانی را می بیند که حسابی بوی بد می دهد. مردی که همه او را «آقای بوگندو» صدا می زنند. کلوی که نه مدرسه را دوست دارد و نه خانه را، کم کم با «آقای بوگندو» دوست می شود. دیدارهای یواشکی و درددلهای کلوی و «آقای بوگندو» ادامه پیدا می کند تا روزی که اهالی تصمیم می گیرند پیرمرد را از شهر بیرون کنند. برای همین هم کلوی یواشکی او را می برد توی انباری خانه شان. فکرش را بکنید یک آدم بوگندو توی انباری خانه ی آدم چه فاجعه ای که به بار نمی آورد! مگر می شود این راز را مخفی کرد؟ از طرفی، انگار «آقای بوگندو» هم رازی دارد که نمی تواند آن را به کسی بگوید. شاید وقتش شده که بینی مان را بگیریم و خواندن این کتاب بوگندو را شروع کنیم!
دیوید والیامز نویسندهی کتاب «آقای بوگندو»، اهمیت دوستی و همدلی را در بطن داستانی خندهدار برای نوجوانان بازگو می کند. سبک نوشتاری والیامز و طنز زبان او را می توان با رولد دال مقایسه کرد. تا جایی که منتقدان در نشریات زیر درباره ی کتاب «آقای بوگندو» گفته اند:
روزنامه ی فایننشیال تایمز: «کتابی خندهدار و خواندنی»