مَخزَنالاَسرار نخستین مثنویِ نظامی گنجوی است که مضمون اصلی آن دعوت انسان ها به خودشناسی، خدا شناسی و برگزیدن عادات و رفتار پسندیده است و در بحر سریع مسدس (مفتعلن مفتعلن مفتعل) سروده شده. حکیم نظامی گنجوی بیت آغازین این اثر را با نام و یاد خداوند آغاز کرده است و در ادامه ی این شعر، به یکی از اصول اصلی عرفان و تصوف، یعنی وحدت وجود خداوند و واجب الوجود بودن او اشاره نموده است.
کتاب از دو بخش نثر روان و نظم مخزن الاسرار تشکیل شده. بخش اول نثرروان است که با ترجمه لغات دشوار آغاز می شود و با نثر مناجات و مقالات ادامه میابد. بخش دوم هم نظم مخزن الاسرار است.
او نه اشرافزاده بود و نه از جامعه خاص، اما روزنامه گاردین دربارهاش نوشت: «او ژنرال باهوش منطقه است» البته جملاتی چون «او شمشیر ایران در غرب است»، «ژنرالی که به شدت کمحرف است و توانایی به شکست کشاندن هر عملیات آمریکا در آسیا را دارد»، «فرمانده سایهها» در رسانههای غربی برای معرفی شهید قاسم سلیمانی منعکس شده بود.
اینکه چطور حاج قاسم سلیمانی به یکی از اثرگذارترین چهرههای سیاسی و نظامی معاصر تبدیل شد. فراز و فرودهای تلخ، شیرین و گاه جذابی در زندگیاش به وجود میآورد که حتماً بسیاری به دنبال خواندن و دانستنش هستند. این فراز و فرودها را در کتاب «سرباز قاسم سلیمانی» میتوان دید.
کتابی که به روایت زندگی شهید قاسم سلیمانی از زمان تولد تا شهادتش میپردازد. اما روایتهای مستندی که در این کتاب وجود دارد را نمیتوان تنها به خواندن زندگینامه یک فرمانده تعبیر کرد. در این کتاب در واقع به نوعی بخشهایی از تاریخ را میخوانیم. تاریخی که قاسم سلیمانی هم به نوعی بخشی از آن بوده و گاه ردپا و بهتر بگوییم سایهاش در این مقاطع محسوس است.
مثلاً در انقلاب ایران، داستان جنگ هشتساله ایران و عراق و بعدش جدال با اشرار، و دورتر و فراتر از رویدادهای ایران، مثلاً در جنگ ۳۳ روزه لبنان، وضعیت عراق بعد از جنگ ۳۳ روزه و حضور آمریکا، حمله به پادگان اشرف، طالبان، پیروزیهای جبهه مجاهد افغان، تصویری از انقلاب تونس و تظاهرات اعتراضی مردم سوریه و حکومت بشار اسد، تصرف شهر موصل توسط داعش و نجات شهر اربیل در عراق، پایان حکومت داعش و در نهایت شهادت حاجقاسم سلیمانی در فرودگاه بینالمللی بغداد.
خواننده کتاب «سرباز قاسم سلیمانی» میتواند با این وقایع مهم و پر از چالش تاریخی جهان آشنا شود. در حالی که تصویر زندگی پر فراز و فرود این ژنرال باهوش را هم میبیند.
ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند. او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست.
او یک راز دارد او می تواند مانند پرندگان پرواز کند. او این توانایی را از پدرش به ارث برده است. اما مشکل اینجاست که اگر کسی حتی پرنده یا گربه ای او را در حال پرواز ببیند سقوط می کند. این یعنی این که نمی تواند این مهارت فوق العاده اش را به نمایش بگذارد و به آرزویش یعنی مشهور شدن برسد و دل سامانتا، دختری را که به تازگی به همسایگی آن ها آمده است به دست آورد. اما در هر داستان از این مجموعه چهار جلدی ماجراهایی پیش می آید و موقعیت هایی به وجود می آید که ریکی ویژگی ها و استعدادهایش را کشف می کند، ویژگی هایی مانند کنجکاوی، مهربانی، باهوش بودن و …